داستان فیلم «من، فرانکشتاین/ I, Frankenstein» از این قرار است که در زمان حال در شرایطی اتفاق میافتد که گارگویلهای انتقامجو و شیاطین درندهخو یا همان دراکولا ها برای رسیدن به قدرت مبارزه میکنند.در این بین، آدام (Aaron Eckhart)، مخلوق ویکتور فرانکنشتین پس از 200 سال بین این دو نژاد که میخواهند به راز جاودانگی او پی ببرند، گیر میافتد…
"بورک" روانشناس و نویسنده ی کتاب هایی است که به مردم کمک می کند تا بر مشکلات و غم و اندوه های زندگیشان غلبه کنند و در این کار خود نیز بسیار موفق و مشهور است. او در یکی از سفرهایش که برای انجام مراسم معرفی کتاب و جلسات روانشناسی است...
"جری" وارد رابطه ای مخفیانه با "مری" شده و این کارش سلسله ای از اتفاقات را کلید می زد که بر روی شرکای آنها "تری" و "بری" و شخصیتهای دیگر تاثیر می گذارد...
یکلاس کیج از نامزد سابق خود نامه در یافت می کند که او راه یک جرزه خصوصی دعوت می کند در جایی که نامزد قدیمی نیکلاس کیج زندگی می کند در جزیره ، قوانین خاصی برای ساکنین وجود دارد .ساکنین این جزیره یه چیز های مشکوک وجود داره در این هنگام که اتفاق های خاصی رخ می دهد و …
"الیزابت شورت" بازیگر تازه کاری بود که در هالیوود دهه ی 1940 تقلا می کرد اسم و رسمی به هم بزند اما در نهایت سرنوشت تلخ و غم انگیزش بر هر آن چه در مدت کوتاه زندگی حرفه ای اش بدان دست یافته بود، سایه انداخت...
یک مهندس برق به اسم مایکل (بن افلک) که یکسری پروژه های فوق محرمانه را برای رئیس میلیادرش رتریک انجام می دهد با وی قرارداد بسته که در ازای دریافت حقوق بالا اجازه دهد تا حافظه اش پاک شود. پاک شدن حافظه او تنها منحصر به مدت زمانی است که بر روی هر پروژه کار می کند. اما یکبار رتریک به مایکل پیشنهاد می کند که در ازای دریافت یک چک حقوق بسیار بالا اجازه دهد اطلاعات سه سال حافظه او پاک شود. مایکل این پیشنهاد را می پذیرد اما در پایان کار پی می برد که دستمزد او را بالا کشیده اند و این در حالیست که حافظه سه سال اخیر خود را نیز از دست داده است و زندگی اش در نیز در خطر است. در چنین شرایطی، فقط دوست دختر او راشل (اما تورمن) بکمک او می آید تا حافظه اش را بازیابد .
"مایک بنینگ" که از محافظین سابق رئیس جمهور می باشد، طی یک حمله تروریستی به کاخ سفید، به وظیفه فراخوانده می شود. "بنینگ" با استفاده از تجربههای قبلی خود به عنوان یک مامور سرویس مخفی و با کمک امنیت ملی سعی دارد که رئیس جمهور را نجات دهد...
«بتی سایزمور» (زلوگر) در رستوران کوچکی در یکی از شهرک های کانزاس پیشخدمت است. او برای فرار از زندگی پیش پاافتاده اش، هر روز به دنیای یک مجموعه ی آبکی تلویزیونی و قهرمان اصلی محبوبش، «دکتر دیوید راول» (کینیر)، پناه می برد. وقتی شوهرش در جریان یک معامله ی مواد مخدر به قتل می رسد، «بتی» می گریزد و به لس آنجلس می رود. او که به خود قبولانده پرستار است، سرانجام در شهر فرشته ها (لس آنجلس) با دکتر رؤیاهایش ملاقات می کند.