«دانیل» (ماکیو) همراه با مادرش از نیو جرزی به کالیفرنیای جنوبی مهاجرت می کند تا از خشونت و نا امنی در امان باشد. اما در محل جدید، همکلاسی هایش به سر دستگی «جانی» (زابکا)، برایش مزاحت ایجاد می کنند. «دانیل» نیز برای دفاع از خود نزد «میاگی» (نوریوکی) کاراته یاد می گیرد...
مادر و دختری به یک شهر جدید نقل مکان می کنند و در همسایگی خانه ای که قبلا دختر جوانی والدین خود را به قتل رسانده مستقر می شوند. وقتی دختر با پسر خانواده مقتول دوست می شود متوجه می شود آن ماجرا هنوز تمام نشده است...
"مارتی مک فلای" که به تازگی از گذشته برگشته دوباره توسط دکتر "امت" به اینده فرستاده میشود تا از به زندان افتادن پسرش در اینده جلوگیری کند اما اوضاع خراب تر میشود...
در سال 1995 "مارتی مک فلای" یک نامه از دوست خود دکتر "امت براون" دریافت میکند، و محتویات نامه به "مارتی" کمک میکند که ماشین زمان را پیدا کند. "مارتی" با استفاده از ماشین زمان به غرب وحشی میرود و توجه میشود که دوستش گرفتارِ ارازل و اوباش شده است...
پسر بچه ای که در یک مدرسه ی مذهبی محل نگه داری کودکان بی سرپرست زندگی می کند، با مطالعه ی ماجراهای «سایمن جادوگر»، نام «سایمن تمپلار» را برای خود بر می گزیند. سال ها بعد، «تمپلار» (کیلمر)، ملقب به «سینت»، یک سارق حرفه ای اطلاعات محرمانه است....
"باک" ناخواسته مسئول نگهداری از خواهرش "مولی"، که مبتلا به اوتیسم است، می شود. پس از آن، "مولی" تحت درمان قرار میگیرد که در نهایت موجب تغییر افکار و نگرش او می شود...
«سباستیان کین» (بیکن)، دانشمند نابغه اما تک رو، رهبر گروه دانشمندانی است که به سفارش سری دولت، درآزمایشگاهی حفاظت شده در پنتاگون، درباره ی نامرئی شدن تحقیق می کنند. سرانجام اوفرمول دست نیافتنی را کشف می کند اما خیلی زود وسوسه می شود فرمول را روی خودش امتحان کند...