داستان این فیلم بخشی از زندگی «هوارد هیوز» کارگردان و تهیهکننده و خلبان پرآوازه آمریکایی از اواخر دهه 1920 تا اواسط دههٔ 1940 است. او که دچار اختلال وسواسی جبری بود همواره به دنبال شکستن رکوردهای سرعت و فاصله پرواز بود.
سال 1554. «ملکه مری اول» (برک) سعی دارد کاتولیسیسم را به عنوان تنها مذهب انگلستان احیا کند. از آن جا که وارثی ندارد، می خواهد با توطئه چینی مانع به سلطنت رسیدن خواهر ناتنی پروتستانش، «الیزابت» (بلانشت) شود، ولی تلاش ها و زدو بندهایش به ثمر نمی رسند. با مرگ «مری» در نوامبر سال 1558، «الیزابت» ملکه ی انگلستان اعلام می شود.
اتفاقات فیلم پس از حوادث فیلم انتقامجویان عصر اولتران جریان دارد. ثور مجبور است تا در یک نبرد گلادیاتوری با هالک ، مردمش را از ظلم شخصیت شرور این قسمت هلا نجات دهد. اما...
قبیلهی "لایکن" ها و خون آشام ها به "سِلن" خیانت کردهاند اما مورد حمله قرار می گیرند و او به همراه تنها متحد خود "دیوید" و پدرش "توماس" میبایست جنگ ابدیِ میان "لایکن" ها و خون آشام ها را متوقف کنند. حتی اگر این اتفاق به قیمت جانش تمام شود...
درست پس از پیروزی نیروهای متفقین در اروپا، کنفرانس پتسدام برگزار می شود. «جیک» (کلونی) یک نظامی امریکایی که سال ها قبل نیز مدتی در برلین زندگی کرده، با هواپیما وارد آلمان می شود تا درباره ی این کنفرانس مطلب بنویسد. اما دیری نگذشته که گذشته ی «جیک» خود را به شکل و شمایل یک زن به رخ او می کشد. این زن، «لنا» (بلانشت)، حالا در ویرانه های برلین خیابان گردی می کند.
*
نسخه دوبله پارسی "المانی خوب" (موسسههای داخلی) | سینک اختصاصی
فیلم داستان یک شبکه خبری را روایت می کند که میخواهد با مدارک و شواهد موجود، ثابت کند که رئیس جمهور سابق آمریکا، جورج دبلیو بوش بوسیله پدرش از خدمت سربازی در ویتنام قسر در رفته است...
*
نسخه دوبله پارسی "حقیقت" (صداوسیما) | سینک اختصاصی
اِلا (لیلی جبمز) دختر زیبایی است که به تازگی مادر خود را از دست داده است و حال باید نامادری جدیدش (کیت بلانشت) به همراه دو دختر عجیبش را در کنار خود بپذیرد. اما بزودی پدرِ اِلا نیز از دنیا می رود و وی مورد ظلم نامادری و دو دخترش قرار میگیرد که او را تبدیل به خدمتکاری برای منزل می کنند و نام سیندرلا را بر روی او می گذارند. سیندرلا که پژمرده و آسیب پذیر شده، در جنگل با مرد غریبه ای (ریچارد مدن) آشنا می شود. وی در ابتدا فکر میکند که این مرد غریبه یکی از افراد قلعه است اما بزودی مشخص می شود که او شاهزاده است...