رنت مگنا یک راننده حرفه ای می باشد که بنا به دلایلی، همسرش به گروگان گرفته می شود و گروگان گیران در قبال آزاد کردن همسرش از او درخواستی دارند که انجامش برای برنت امکان پذیر نیست. اما او در میانه راه با دختر جوانی آشنا می شود که یک هکر است و...
داستان فیلم در قرن 28 ام در جریان است، جایی که مامور نیروهای ویژه به نام "والرین" (دین دیهان) به همراه همکار خود "لائورین" (کارا دلوین) جهت ایجاد نظم در سرتاسر زمین های انسان ها با هم کار می کنند. وزیـر دفاع این دو را مامور می کند تا به شهر آلفا بروند، شهری مملو از موجودات عجیب و غریب که در کنار انسان ها با صلح زندگی می کنند. این شهر در مرکز خود رازی دارد و آن این است که نیرویی شیطانی که وجود صلح در این شهر را تهدید میکند، در حال آماده شدن برای حمله است. "والرین" و "لائورین" می بایست هر چه سریع تر این تهدید را خنثی کنند و...
داستان فیلم دربارهی هفت تیرانداز به سرپرستی مردی به نام "کریس آدامز" در غرب وحشی است که تصمیم میگیرند از مردم یک دهکده در برابر حملات گروهی یاغی محافظت کنند...
در آینده ای نه چندان دور، مردی با مشکلات ژنتیکی، آرزوی دیرینه ای برای رفتن به فضا دارد. جامعه «وینسنت فریمن» را بخاطر آرایش ژنتیکی نامناسبش در انسان های رده پایین قرار داده است، و او تنها می تواند در شغل های سطح پایین مشغول به کار شود. برای رسیدن به آرزویش، او هویت «جروم مورو»، شخصی با مشخصات ژنتیکی کامل، که بر اثر یک تصادف اتومبیل فلج شده است را جعل می کند. به کمک یک شخص حرفهای، وینسنت موفق می شود در تست دی.ان.ای و نمونه های ادرار، تقلب کند. اما زمانی که نهایتا برای یک سفر فضایی انتخاب می شود، مدیر برنامه هایش کشته شده و پلیس تحقیقاتی را آغاز می کند و هویت جعلی او در معرض خطر قرار می گیرد.
داستان فیلم درباره ی کارآگاهی ماجراجو به نام بروس کنر می باشد که قرار است بازپرسیِ ماجرای فردی به نام آنجلا گِری را بر عهده بگیرد، کَسی که پدرش را به جرمی غیر قابل باور متهم کرده است...
دو دوست دوران کودکی به عنوان مسیر زندگی خود وارد دنیای جرم و جنایت می شوند اما در نهایت این راه تاثیرات زیادی بر روی زندگی شخصی و رابطه دوستانه آنها می گذارد...
نقاشی به نام «فین» (هوک) رابطه ی نزدیکی با «استلا» (پالترو) دارد. تا این که «استلا» ناپدید می شود و «فین» دل شکسته، از فرط افسردگی هفت سال از نقاشی کردن دست می کشد. پس از مدتی «فین» به نیویورک می رود و تصمیم می گیرد ظرف ده هفته تابلوهایی را برای نمایشگاهی خلق کند. در همین حال دوباره «استلا» را می بیند که اکنون با مردی ثروتمندی به نام «والتر» (آزاریا) زندگی می کند...